۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

انتخابات وساختار

افراد همواره تاثیر ساختار حاکم بر تار و پود جامعه ی خود را احساس می کنند ودر چهار چوب آن و با توجه به امکاناتی که در اختیار آنها قرار می دهد دست به عمل می زنند,گروهی در جهت ساختار حرکت می کننند و برخی سعی در دگرگونی آن دارند واین دو گروه دو کفه ی یک ترازو را تشکیل می دهند.گرچه افراد در ساختارها جای می گیرند ولی این اصلا به معنای آن نیست که فرد اثری بر ساختار ندارد بلکه این افراد هستند که ساختار را می سازند و تصمیم به تغییر آن می گیرند.یک ساختار پس از شکل گرفتن سایه ی خود را بر همه ی روابط جامعه از رابطه ی افراد با یکدیگر گرفته تا روابط تولید و... می افکند و از طرف دیگر همین روابط ساختار را می سازند و نوعی رابطه ی دیالکتیکی بین این دو برقرار است.
اگر با این دید به بررسی تاثیر ساختار حاکم بر جامعه بر تعیین ریس دولتها بپردازیم وآن را در ساختار سرمایه داری, کمونیستی وساختار سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران بررسی کنیم به نتایج سودمندی دست خواهیم یافت.
1-در ساختار سرمایه داری, دموکراسی از ارکان اساسی پیش برنده ی جامعه در جهت تسهیل سیر انباشت سرمایه محسوب می شود و انتخاب رییس جمهور توسط رای مردم از اصلهای این دموکراسی می باشد. چگونه است که در جهان دموکراتیک سرمایه داری -که مدعی است دموکراسی زمینه را برای فعالیت همه ی گروههای با انواع جهت گیریها فراهم می کند- ریس جمهور تایین شده همواره در جهت ساختار حرکت میکند.پاسخ واضح است: ساختار سرمایه داری فیلترهای مختلفی را در مسیر فرد برای رسیدن به پست ریاست جمهوری قرار می دهد و فرد باید این مراحل را طی کند تا بتواند در انتخابات ریاست چمهوری شرکت کند و در مرحله ی آخر رای مردم تاییدی است بر دموکراسی! طبیعی است که در این ساختار یک کمونیست حتی اگر از حمایت اکثریت مردم برخوردار باسد نمی تواند دراین جایگاه قرار گیرد ودر همان مراحل اولیه حذف می شود.چرا؟ چون او یک ضد ساختار است و خود به خود توسط ساختار حذف می شود.
2-در ساختار سرمایه داری بیمار حاکم بر نظام جمهوری اسلامی ایران قضیه با آنچه گفته شد اندکی متفاوت است. در ساختار جمهوری اسلامی نیز مسلما فرد برای رییس جمهور شدن باید از فیلترهای لازم عبور کند ولی با این تفاوت که در این یاختار بر خلاف ساختار سرمایه داری جهان اول فیلتر مورد نظر توسط قانون تعیین نمی گردد بلکه شخص یا اشخاصی که در راس ساختار قرار دارند مستقیما تایین کننده ی همه چیز می باشند.
در واقع به دلیل وجود زیربنای بیمار(سرمایه داری بیمار)روبنای دموکراسی نیز بصورت کاملا بیمار و معیوب خود را نشان می دهد وبا آنچه که در ساختار سرمایه داری در نوع سالم آن دیده می شد متفاوت است و برخی از عناصر ماقبل سرمایه داری که مستبدانه و سلطه گرایانه است بر این ساختار سایه افکنده است.
البته روبنای مذهب به شکل جزم گرایانه ی آن که از بازمانده های ماقبل سرمایه داری است و در ساختار سرمایه داری وابسته جهان سومی جمهوری اسلامی دوام یافته بسیار تاثیر گذار است و همانگونه که مارکس به درستی به تاثیر روبنا بعد از شکل گرفتن آن برزیربنا تاکید می کند در نظام جمهوری اسلامی تاثیر این روبنا بر کلیه معادلات مشهود است ودر برخی از مواقع بر خلاف سیر تکامل سرمایه داری در در این ساختار عمل می کند.در صورتی که در یک ساختار سرمایهداری تکامل یافته, مذهب به شکل تعدیل یافته آن در جهت ساختار برای سوق دادن جامعه سرمایه داری به سوی هدف ساختار که همان انباشت سرمایه است می تواند بسیار سودمند باشد.
3-اکنون ممکن است این سوال برای خواننده مطرح باشد که در یک کشور سوسیالیستی آیا یک فرد ضد ساختار میتواند به مرحله ای برسد که ریاست دولت را بر عهده بگیرد؟ پاسخ: قطعا در یک جامعه سوسیالیستی که هنوز به مرحله تکامل خود نرسیده یک فرد مخالف ساختار قبل از رسیدن به این مرحله توسط ساختار حذف خواهد شد چنانچه در شوروی یا دیگر کشورهای کمونیستی چنین بوده است. البته با این تفاوت که این ساختار خود به این امر معترف است و با طرح دیکتاری پرولتاریا قصد هر گونه عوام فریی را از بین می برد و اعلام میکند که در این مرحله از تکامل جامعه این امر گریز ناپذیر است.
در این ساختار مشکل به گونه ای دیگر در مسیر تکاملی جامعه برای رسیدن به جامعه بدون طبقه بر طرف می شود. همانگونه که مارکس پیش بینی میکند پرولتاریا در پیشبرد جامعه به سوی جامعه آرمانی خود با از بین بردن شرایط عینی وجود دولت آنرا حذف می کند. در ساختار کمونیستی پس از شکل گرفتن, دولت موضوعیت خود را از دست میدهد. بنابراین در این ساختار دولتی وجود ندارد که نیاز داشته باشد خود را در لفافه دموکراسی بپوشاند .
بدین صورت آزادی به معنای واقعی و عینی آن بدون نیاز به شعار دموکراسی,انتخابات آزاد,مشارکت مردم و... تحقق میابد.