۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

17/6/89
ما هم سوختیم!
.
(( اگر خواستی نسلی را اخته کنی او را از پایه های مادی آرمانش دور کن.)) خودم!

ما! نسلی که در پی تغییرات بزرگ بود، نسلی که دانشگاه را مرحله ای برای کسب تجربه و پرتابه ای برای انجام کارهای بزرگتر در آینده می دید. نسلی آرمانخواه که به دنبال پایه های مادی آرمان و هدفش بود و استوار گام برمی داشت.
ولی افسوس که حریف قویتر بود و با تجربه تر و ابزار سرکوبش کارآمد!
آنچه اکنون نظاره گر آنیم چیزی جز سرخوردگی نیست. هر کس در خلوتی نشسته و مات و مبهوت به آنچه اتفاق افتاد می اندیشد و گاه به دنبال مقصر می گردد و انگشت اتهام را به سوی این و آن نشانه می رود و گاه به سوی یک دوست!
او حق دارد! باورکن!حتی اگر همه ی دنیا را مقصر بداند باز هم حق با اوست. نسلی که همه چیز را باخت. آرمانش را! آرمانی که در سخن باقی ماند.
و قویترها برای نگه داشتن آرمانشان در حد همان سخن می جنگند. برای سخن گفتن از: یا سوسیالیسم یا بربریت. آیا می توانند؟
آنان که مانده اند در جست و جوی نان شبشانند با سوء سابقه ای که تنها یادگار دوران دانشجوییشان است. و آنان که رفته اند... نمی دانم! احتمالا همان سرخوردگی!
اینک در تقلا برای یافتن بهانه ای برای زیستن، به دنبال دغدغه برای خروج از بی حسی، راهی برای لذت بردن!
رفقا! ما هم سوختیم.

۱۷ نظر:

ابوذر گفت...

- 6 سال پیش احسا بهم گفت «افتادیم وسط یه عده احمق خودمونم داریم احمق میشیم ،اشکالی هم نداره»
- اصلا چرا باید باشیم ، که سوخته باشیم
- گاهی فکر می کنم فهمیدن کافیه

جمام گفت...

سلام.
نسل خوبی بودیم. ورودیهای 76 تا 82. اما به نظرم ما شکست نخوردیم. بلکه به ایمانی جدید رسیدیم. ایمانی تازه. نمیدانم، شاید دارم از واقعیت شکست فرار میکنم. باید بیشتر بهش فکر کنم.
البته حریف هم قوی نبود، مردم ما خیلی خر بودن.

جمام گفت...

پست آخر رو خودم حذف کردم. چیز مهمی نبود. یکی از کامنتها رو که شدیدا به من و مردم کرمانشاه فحش داده بود رو عینا پست کرده بودم تا همه ببینن. اون کامنت توی نظرات "مصیبتهای بدون شرح" هستش. به اسم "شه رمین". میتونی بری و بخونیش. جالبه. فحشهای نسبتا خوبی بهم داده.
ممنون از نظر و بازدیدت.
شاد و پیروز باشی.

لیلا گفت...

عجب!!!

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

چون امین قضایی تو وبلاگش به آدرس :
http://guru.blogfa.com
جرات نکرد نظر من رو بذاره و تو هم از طرفداراش هستی و وبلاگش رو میخونی نظراتم رو در مورد کمونیسم و مطالب وبلاگ امین قضایی به خصوص طبقه کارگر تهران که در خرداد 88 نوشته بود رو برای تو ارسال می کنم .

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

اسلام و مسیحیت و کمونیسم از منظر اخلاق گرایی و از منظر منجی داشتن و جامعه آرمانی آینده شبیه هم هستند . اینکه بگیم مالکیت خصوصی یعنی دزدی و بورژوا دزده و اینکه کارگر از اول کارگر زاده شده و بورژوا هم ذاتا بورژوا است یک نگاه سرنوشت گرا به جامعه و تارخه که از نظر من خنده داره . چون واقعیت اینه که تصوری که شماها از طبقه دارین مربوط به قرن 18 و ابتدای قرن 19 میشه . اینکه چرا جوامع اون روز به شکل گشترده ای شامل کارگران می شدند یک بحثه و اینکه امروز اصلا جامعه طبقاتی وجود دارد یا نه و اصلا چیزی به اسم طبقه وجود دارد که ما بخواهیم در مورد طبقه کارگر و طبقه بورژوا صحبت کنیم ؟
تجربه تاریخی کمونیسم اگر آن را شما به عنوان کمونیسم قبول داشته باشین چیزی جز یک جامعه فقر زده بی روح و افسرده و نبود تنوع و شادی و لذت و کمبود دسترسی به نیازهای ساده روزمره زندگی آدمها نبود . اگر هم بگویید جوامع گذشته کمونیستی نبودند و فقط تجربه چند ساله کمون پاریس و چند ساله کوتاه لنین پیش از ترور شدنش توسط رفقای کمونیستش ، کمونیستی بودند گرچه همان سالهای کوتاه هم گواه خوبی برای یک جامعه سیاه بدون تنوع می باشد و نشان می دهد در جامعه کمونیستی مانند جامعه اسلامی نیاز به وحدت حداقل بین آنچه طبقه کارگر گفته می شود می باشد و از تنوع و احترام به خواسته ها و افکار و عقاید و سلیقه ها و شیوه های زندگی مختلف نیست . اگر هم شما مدعی هستید هر وقت چیزی که از نظر شما نظام طبقاتی است به همراه مالکیت خصوصی نابود شود آن جامعه جامعه ای خواهد بود که هر فرد در آن احساس خوشحالی می کند ، در این صورت شما مانند یک فالگیر در حال پیشگویی هستید و مدعی یک جامعه مرفه و خوشحال هستید که در این صورت هیچ دلیلی ندارد که بین ادعای غیر قابل اثبات شما کومونیست ها با ادعای مهدی موعود مسلمانان و ظهور مسیح مسیحییان و یا اسپایدرمن و ماتریکس سینمای هالیوود تفاوتی ببینیم .
ادامه دارد......

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

من مانند شما برای همه دنیا نسخه نمی پیچم . اما در مورد خودم و آدمهایی که در اطرافم هستند و آنها را می شناسم ، می دانم که فعلا در میان تمام گزینه های شیوه مدیریت و اقتصاد همین مالکیت خصوصی است که تضمین بهتر و راحت تر زندگی کردن است و فعلا چیزی به اسم جامعه آرمانی بدون مشکل وجود ندارد و ما فقط می توانیم سعی کنیم با قدرت فکر و خلاقیت هر روز مشکلات قدیمی را حل کنیم در عین اینکه در آن واحد مشکلات جدید و تازه ای به وجود می آیند .
مالکیت خصوصی است که تضمین آزادی و رفاه و احترام به تفاوت سلیقه و شیوه زندگی افراد و تنوع طلبی انسانهاست . این را می دانم که همه انسانها وقتی در حالت غیر بحرانی زندگی یا فکری قرار دارند به شدت فردگرا هستند و از هر چیزی که بخواهد وحدت و یا مفاهیمی شبیه آن را به آنها بقبولاند گریزانند . درست مانند خود من که هر چیزی شبیه وحدت باشد و مفهمو وحدت گرایی را چه در نوع اسلامی و چه کمونیستی و ملی گرایانه بدهد من را دچار نفرت و انزجار می کند . جامعه کمونیستی نیاز به یکپارچگی و وحدت دارد که در آن همه آدمها باید برای حفظ جامعه کمونیستی به یک شکل زندگی خود را اداره کنند . در حالی که جامعه سرمایه داری ( منظورم سیاست های دخالت گرایانه احزاب سیاسی حاکم در این کشورها نیست که همیشه سیاستشان دخالت در اقتصاد و نقض آزادی های اقتصادی است) نیازی به وحدت ندارد و هیچ کس از شما بازخواست نمی کند که چرا شبیه بقیه نیستید . مالکیت خصوصی این اجازه را به من می دهد که هر طور مایلم زندگی کنم البته تا جایی که آزادی کس دیگری را سلب نکنم . به من اجازه بلند پروازی و تغییر داعم شیوه زندگی و تغییر داعم وسایل زندگی و تنوع در آنها را به من می دهد .
ادامه دارد....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

اگر فقر و محرومیتی وجود دارد به علت گداپروری و هزینه های سرسام آور دولت های دخالت گرایی است که می خواهند به روش دولت رفاه یا به روش مکتب شیکاگو و مکتب پول گرایی میلتون فریدمن و مکتب کینز هزینه های دولتی را افزایش دهند . در حالی که تجربه نشان داده در هر زمینه و رشته اقتصادی و شیوه مدیریت اقتصادی در هر کشوری و یا هر ایالتی در آمریکا در هر دوره ای که مکتب اتریش مبنی بر ازادی و نا محدود بودن قیمت کالاها و آزادی کامل تجارت و تولید مطرح بوده رفاه نسبی در آن مقطع زمانی و در آن مکان خاص ایجاد شده و حتی کسانی که به لحاظ هوش و سلیقه تجاری در بین کارگران و کسانی که درآمد کمی داشتند کمی از بقیه بهرت بودند و کمی به لحاظ روانشناختی ریسک پذیر بودند درآمدهای میلیونی برای خود رقم زدند . سرمایه داری نظام فرصت طلبی و استفاده از فرصت ها است . در همین ایران که افزایش قیمت های مسکن و زمین از سال 1383 شروع شد و در سال 85 و 86 اوج آن بود بسیاری از همین کارگران ماهر و کارگران غیر ماهر و روستاییان خرده مالک فقیر و حاشیه نشینان شهرهای بزرگ که به مشاغل کاذب و یا مشاغل فصلی و غیر دائم اشتغال دارند ، چنان پولدار شدند که هم اکنون درب خانه اکثریت آنها حداقل یک خودروی نو و صفر کیلومتر که در همان سالهای 86 یا 87 خریدند و بعضی هم خودروی 89 دارند دیده می شود و اغلب خودورها پژو 405 یا سمند است و تعدای هم پراید . ولی حتی خودروهایی مثل ماکسیما و تویوتا کمری و سانتافه نیز در بین آنها دیده می شود .
ادامه دارد.....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

بسیاری از آنها خانه خود را نوسازی کردند و سنگ نماهای گران قیمت گذاشتند . بنا به اعتراف چندین آژانس مسافرتی بسیاری از این افراد حداقل به سفر کربلا و سوریه رفتند و بعضی دیگر نیز که خیلی مذهبی نبودند دوبی و استانبول رفتند . در سال 83 نیز که سال به اصطلاح حباب قیمتی بورس بود تعداد زیادی از کارگرانی که من میشناختم که در ایران خودرو و سایپا و کارخانه شکر کار می کردند از طریق فعالیت در بازار بورس که از سال 81 شروع کرده بودند ظرف همین دو سال پولدار شدند و یک نمونه مربوط به کسی بود که با فروش طلای همسرش و استفاده از 50 درصد پس اندازش که طی چند سال جمع کرده بود که در آن زمان سر جمع به یک میلیون تومان نیز نمی رسید توانست در همین بازار رشد کند طوری که الان یکی از فعالان بازار بورس است و علی رغم اتفاقات بدی که در سال 87 در بورس افتاد و علی رغم اینکه 80 درصد بورس هم اکنون دست شرکت های شبه دولتی است و آنها بازارگردانی می کنند در همین بازار نصفه نیمه آزاد هم مشغول پول درآوردن است و ماهیانه به اذعان خودش 20 میلیون تومان کمی بالاتر و کمی پایین تر پول درمیآورد .
ادامه دارد....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

من هم مانند شما در دوران آن سالهای پر تب و تاب زمان خاتمی و تحت تاثیر فضای نسبتا باز آن دوره و تحت تاثیر نگرش های رمانتیک به تاریخ و جامعه مانند کمونیست های قرن 19 ، به نگرش های کمونیستی پیوسته بودم و شیوه تفکر و شیوه نگرشم به انسان و اقتصاد و جهان کمونیستی بود ، اما چون از تغییر استقبال می کنم و اصلا نیازی نمی بینم که تا آخر عمر سر یک حرف و عقیده باقی بمانم و به نظرم کسانی که از تغییر می ترستند و مرتب شعار می دهند که ما همانند 20 سال پیش مثلا همان عقیده را داریم و سر حرفمان ماندیم و جا نزدیم و نبریدیم و آدمهای سست عنصر نیستیم ، آدمهای فسیل شده و بو گندویی هستند . البته که من در حال حاضر به این نتیجه رسیدم که در بین همه گزینه های قدیمی و جدید پیش رو بهرتین گزینه اقتصاد بازار ازاد و مکتب اتریش است . در آینده نیز مطمئنا با توجه به تجربیات موفق یک نظریه جدیدتر به آن نظریه ممکن است رو بیاورم . اصل برای من اصل لذت گرایی است و آنچیزی که من را خوشحال کند و احساس خوبی به من بدهد . این اصل بدین معنی است که اگر مذهب ، شراب ف سکس ، لباسهای زیبا ف خانه های مجلل و با معماری مدرن یا سنتی ف هتل ها و کازینوها ، بار مشروب فروشی و نایت کلاب ، کتاب خواندن ، طولانی خوابیدن در روزهای جمعه یا صبح زود به دل کوه زدن ، مرتاض بودن یا پر خوری کردن ، تنها بودن و تمرکز یا در جمع شلوغ دوستان بودن ، در محفل قرآن شرکت کردن یا آهنگ کتی پری را گوش دادن ، مدیتیشن یا دخیل بستن به امام رضا ، مداحی گوش دادن یا متالیکا ، ساعتها پای ماهواره نشستن یا اینترنت کار کردن یا ساعتها در آشپزخانه غذا درست کردن ، خلاصه که هر کاری که بتواند من نوعی را خوشحال کند و هر انسانی را خوشحال کند و احساس بهتری به او بدهد در اولویت است و روشهای رسیدن به این خوشحالی ها و روشهای فراهم کردن انها از هر راهی باشد که بیشتر و سریعتر بتواند انسان را به آن رهنمون کند مورد تایید است .
ادامه دارد....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

چه کمونیسم ، چه اقتصاد بازار ازاد با انواع مکاتبش مثل کینز گراها یا طرفداران مکتب پول میلتون فریدمن تا مکتب اتریش تا حتی اقتصاد به اصطلاح اسلامی یا روش زندگی سرخپوستی یا بودائی . البته بنا به تجربه اجرای این مکاتب و روشها در زندگی نه صرفا ادعا .
راستی از این واژه های استثمار ف چپاول گری و دزدی طبقاتی و واژه طبقه کارگر و بورژوا و پرولتاریا نیز اینقدر استفاده نکنید حال آدم را به هم می زند . درست مثل وحدت و جامعه اسلامی و تقوی و مرفهین بی درد و اشرافیت گرایی و مستضعف و این چرندیاتی که اسلام گرا ها به کار می برن .
سری هم به سایت روزنامه دنیای اقتصاد بزنین و حداقل یکسال این روزنامه رو بخونین مخصوصا صفحه اندیشه و اقتصاد سیاسی و تارخ اقتصاد صفحات بورس و مسکن هم جزو اولویت هاست .
www.den.ir
اینم بد نیست که یه کم اطلاعات مذهبیتون بالا بره که وقتی مذهب رو می کوبین اقلا استدلال های تارخی تون اینقدر ضعیف نباشه .
www.zandiq.com

ادامه دارد.....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

راستی یادم رفت بگم که چون تحقیق نمیکنی سواد آماری هم نداری ادعا می کنی که طبقه به اصطلاح خرده بورژوایی که ادعاش رو می کنی و براش خط کشی کردی و متر گذاشتی جهت اطلاعتون در دنیا در قرن 20 و به خصوص همین دهه اول قرن 21 رو به افزایش رفته و دیگه خبری از اون کارخونه های نخریسی و معاون ذغال سنگ بزرگ که 20 هزار تا کارگر توش کار می کردن نیست . الان همون کارخونه بزرگ مثلا یک کارخونه فولاد خص.صی داره با 25 نفر کار می کنه که 10 نفرشون اعضای یک خانواده و برارد با هم هستن و با تخصصشون اونجا روئ با هم می گردونن و 15 تا کارگر ماهر که همه لیسانس دارن و البته قرار نیست تا اخر عمرشون کارگر باقی بمونن و ماهی یک میلیون تا 2 میلیون تومان بابت به اصطلاح فروش نیروی کارشون به کارفرما ، دستمزد بگیرن . تازه اگر هم ریسک پذیری نداشته باشن و نخوان به طبقه به قول تو خرده بورژوا بپیوندند باز هم هیچ دیلی و انگیزه ای وجود ندارد که بخواهن کارفرماشوئن رو دزد خطاب کنن . چون کارفرما و طبقه بورژوای به قول تو ، خودش با زحمتی که کشیده و از هوش و تواناییش استفاده کرده ابزار تولید رو به دست آورده و کارگری که ابزار تولید نداره خودش باید تلاش کنه صاحب ابزار تولید در چهارچوب مالکیت خصوصی بشه . البته منظورم در شرایط فعلی که احمدی نژاد اقتصاد رو داده دست سپاه و ریسک فعالیت اقتصاد رو به دلیل تخاصم با آمریکا بالا برده نیست .
ادامه دارد....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

به هر حال طبق آمار سازمان جهانی کار ILO تعداد بنگاه های کوچک در برخی کشورها به حدی بالاست که عملا اقتصاد دست همین خرده بورژواها قرار گرفته مانند چین ، هندوستان ، کلمبیا ، کره جنوبی ، ترکیه ، مالزی ، سنگاپور ، کانادا ، اوکراین و حتی ژاپن و آمریکا نیز سهم فعالیت بنگاه های کوچک یا small business افزایش یافته به طوری که حدود 50 درصد اقتصاد آمریکا و ژاپن را بنگاه های کوچک تولیدی و خدماتی و تجاری در اختیار همین به قول تو خرده بورژواهاست .
در ایران نیز اتفاقا در اغلب شهرستانتهای کوچک 90 درصد جمعیت خرده بورژوا به قول تو هستند و صاحب کار و ابزار تولید هستند . در شهر تهران نیز طبق آمار وزارت کار از بین جمعیت حدود 7 میلیونی که حدود 4 میلیون جمعیت بالای 18 سال هستند و جزو جمعیت فعال یا آماده به کار محسوب می شوند ، 1 میلیون نفر اعضای مجاز و غیر مجاز (یعنی ثبت نشده) اصناف توزیعی و تولیدی هستند و غیر از آن نزدیک به 900 هزار شرکت نیز طبق آمار اداره ثبت در تهران شرکت وجود دارد . این یعنی اگر هر شرکت را بدون در نظر گرفتن هیئت مدیره فقط یک نفر در نظر بگیریم ، 2 میلیون از 4 میلیون نفر جمعیت تهران جزو همین طبقه متوسط یا به قول تو خرده بورژوا هستند . نزدیک به یک میلیون نفر هم کارمند دولتی در تهران هستند که البته به خاطر گداپروری و شیوه اداره دولتی و دخالت در اقتصاد این یک میلیون نفر به وجود آمدند . در ضمن کارمندان دولتی بنا به شواهد به دلیل اینکه می ترستند در اثر فعالیت سیاسی و شلوغ بازی علیه حکومت کار دولتی خود را به سرعت از دست دهند معمولا در این وقایع شرکت نمی کنند ، مخصوصا اگر از حالت قانونی خارج شود و بسیجی ها هم به طرف تظاهر کنندگان شلیک کنند . البته گفتم اکثریت نه همه .
ادامه دارد....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

علاوه بر اینها 200 هزار واحد صنعتی هم در اطراف تهران داریم که بالغ بر 80 درصد آنها واحدهای متوسط و کوچک هستند . این 200 هزار واحد هم حداقل باید به 400 هزار نفر یعنی هر واحد حداقل دو نفر تعلق داشته باشد . می ماند 600 هزار کارگر ماهر و غیر ماهر که بسیاری از آنها فصلی و روزمرد هستند و از شهرستانها و روستاها به تهران جهت کار به خصوص کار ساختمانی می آیند . از آنها هم بعید است در شهری که قرار است تنها چندماهی باشند شلوغ کنند . اتفاقا اتفاقات سال 87 در مورد مالیات بر ارزش افزوده ، سال 88 در مورد وقایع پس از انتخابات و سال جاری برای مالیات 75 درصدی دولت از اصناف که در بازار مولوی تهران به صورت یکپارچه و در بازارهای ولی عصر و تجریش و شهرک غرب و شوش به صورت پراکنده رخ داد که در شهرهای تبریز و اصفهان و شیراز و مشهد هم به خاطر بازار گسترده ای که داشت رخ داد ، نشان داد اتفاقا قشر بازاری که به همراه فرزندان و خانواده شان اعتصاب و تظاهرات می کردند هسته اصلی این شلوغی های بعد انتخابات بودند و بقیه نیز به صورت توده وار و غیر صنفی و غیر به اصطلاح طبقاتی بودند که اکثریت را جوانان دبیرستانی و دانشجوهای تهرانی یا ساکن تهران که از خانواده های مختلف بودند شرکت می کردند . نمونش هم در اطراف خود من زیاد بود کسانی که به لحاظ اون تقسیم بندی خشک و خشن و انتزاعی و خیالی تو ، جزو خانواده بورژوا محسوب می شدند ، ولی هم خودشون و هم حتی مادر و پدرشاون تو اون تظاهرات ها شرکت کردند و مثلا یکیشون که صاحب کارخونه سیمان بود توی اون نظاهرات هم کتک خورد هم 20 روز بازداشت بود و یکیشون که برج ساز بود به ضرب باتوم پلیس ضد شورش زخمی و 2 هفته در بیمارستان بستری بود .
ادامه دارد....

شهاب http://roya2010.blogspot.com گفت...

خواهشا در مورد طبقه به اصطلاح کارگر خیال پردازی های قرن نوزدهمی نکن . دیگه از اون شهرک های وسیع کارگری و کارخانه های نخریسی که چندهزار کارگر توش کار می کردند و همه سل می گرفتن خبری نیست و تک و توک یه همچین جاهایی رو میشه تو ایران پیدا کرد .
فعلا پایان نظر
www.zandiq.com یادتون نره با فیلترشکن

یاسر گفت...

من فعلا اصلا حوصله پاسخ دادن به چرندیات این آقا رو که سالهاست مشابهش رو شنیدم ندارم. دوستان کافیه یه سر به وبلاگ این آقای محترم بزنن تا معلوم بشه ایشان بیشتر به یک روانشناس احتیاج دارند نه تحلیل اقتصادی و اجتماعی. ولی در کل وقتی که گذاشتن قابل تحسینه!

وحيد گفت...

اين يارو شهاب رو ديگه باز نكنين بنظر مياد يا ويروسه يا عامل جاسوسي